مترجم سايت

دختری کنجکاو و عشق
 
خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
 
 
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

به نام خدا

دختری کنجکاو میپرسید:

ایها الناس عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اولش رویا

آخرش بازی است و بازیچه


مادرش گفت: عشق یعنی رنج

پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش

بی ادب! این به تو نیامده است



رهروی گفت: کوچه ای بن بست

سالکی گفت: راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت:

عین و شین است و قاف، دیگر هیچ



دلبری گفت: شوخی لوسی است

تاجری گفت: عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت: عشق پر کردن

شکم خالی زن و فرزند



شاعری گفت: یک کمی احساس

مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است

بار سنگین عشق بر شانه

شیخ گفتا:گناه بی بخشش

واعظی گفت: واژه بی معناست

زاهدی گفت: طوق شیطان است

محتسب گفت: منکر عظما ست



قاضی شهر عشق را فرمود

حد هشتاد تازیانه به پشت

جاهلی گفت: عشق را عشق است

پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت



رهگذر گفت: طبل تو خالی است

یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

دیگری گفت: از آن بپرهیزید

یعنی از دور کن بر آتش دست

چون که بالا گرفت بحث و جدل

توی آن قیل و قال من دیدم

طفل معصوم با خودش می گفت:

من فقط یک سوال پرسیدم!



جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت:
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد :
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ... 



چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 

 
این داستان را حتما بخوانید!
...یک سوء تفاهم کوچک بود، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.

یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:« من 
چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکر کردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟

برادر بزرگ تر جواب داد: « بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» 

سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت: « در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»

نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت: « من برای خرید بهشهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.»

نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:« نه، چیزی لازم ندارم.»
هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.

کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: « مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟»
در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.

وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است.
کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.

نجار گفت:
 « دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم »


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به قول فامیل دور :
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
************
خسیس بازی در نیار....!
دوست دارم نظرت رو در مورد پست هام بدونم...!
پيوندهاي روزانه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار و آدرس as2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تماس با ما

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 86
بازدید ماه : 4733
بازدید کل : 123489
تعداد مطالب : 945
تعداد نظرات : 847
تعداد آنلاین : 1

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools




Future Google PR for as2012.loxblog.com - 3.28

.

چت روم

.



سرگرمی نمکی

 
 
 
با کليک بر روي +1 ما را در گوگل محبوب کنيد
td width= target=